صنايع دستی استان اردبيل به صورت ناشناخته ولی زيبا و هنرمندانه زينت بخش كانون های فرهنگی و مسكونی بسياری از كشورهای جهان است. انواع فرش، مسند، گليم، جاجيم، ورنی، پشتی، بافت جوراب های پشمی، شال بافی، قلاب دوزی، خورجين بافی، صنايع فلزی وچوبی، اشيای سفالی، چوبی، فلزی، فرآوردهای مسی، برنجی، نقره کاری، قلم کاری، خاتم کاری، سفالگری و... هنرمندانه با نقش و نگارهای زيبا در استان اردبيل جان می گيرند و هنر دستی و ارزشمند اين منطقه را به نمايش می گذارند. بیش ترین و معروفترين صنايع دستی استان اردبیل را زيراندازها و بافتههای رنگارنگی تشکیل می دهد که از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار بوده و مخصوص خود استان است.
بافت قالی در بیش تر روستاهای اردبيل رواج دارد.قالی محصولی است توليدی از گرههای متصل و کنار هم بر روی تارها. برای اين منظور ابتدا بر روی دارهای قالی چلهکشی به صورت نخهايی که به دور ميله و يا چوب پايين و بالای دار می پيچند؛ انجام می شود. چلهکشی يکی از مهم ترین مراحل بافت قالی و مشابه آن است. سپس اين تارها را که در پشت و روی دار ديده می شوند با دست منظم می کنند. در ابتدای بافت هر قالی چند سانتی متر گليم بافت برای استحکام و زيبایی کار بافته می شود(به صورت عبور پود يکی زير و يکی رو است و در رج بعدی برعکس) و سپس بافت قالی شروع می شود.
گرهها می تواند فارسی (غيرمتقارن) يا ترکی (متقارن) باشد بعد از هر رج بافت يک پود نازک از زير ضرب ايجاد شده در تارها و پود کلفت از روی ضرب عبور می کند و توسط شانه کوبيده می شود تا سفت شود و بعد از رد کردن پودها شيرازه پيچی توسط نخی که به رنگ قالی شباهت داشته باشد به دور چندين تار اول و چندين تار نهایی انجام می شود. اين شيرازه پيچی می تواند متصل يا منفصل باشد که بیش تر متصل هستند. شیرازه منفصل به این صورت است که ابتدا قالی بافته می شود و سپس شيرازه به بلندای قالی آماده می شود و به آن دوخته می شود. گليمباف در ابتدا و انتهای قالی بافته می شود. ضرب قالی توسط وسيلهای به نام کوجی انجام می شود که تارها را زير و رو می کند و تقريباً درتمام مناطق ايران رايج است و فقط نام آن متفاوت است و بعد از هر رج بافت و عبور پودها توسط هاف که چوبی کوچکتر از کوجی است ضرب عوض می شود و بافت رج جديد آغاز می شود.
به علت روابط فرهنگی و تبادلات تجاری و تردد عشيرهای در زمانهای گذشته به خصوص در دوره صفويان بين منطقه اردبیل و قفقاز، تاثيرات زيادی در بافت فرشها و زيراندازهای دو منطقه به وجود آمده که بعضی از طرح قالبهای منطقه قفقاز را به فراوانی در قالی های استان اردبیل شاهد هستيم.
نقوشی که در اين منطقه با استفاده از گرههای متقارن و لول بافت و تخت بافت طراحی می شود، اساساً از نوع شکسته انتزاعی هندسی و به صورت لوزی های درشت و به هم پيوسته است، غالباً اين طرحها برگهای درشت و پهن کنگر و خطوط دو رنگ سياه وسفيد، سياه و کرم مورب همراه با گلهای چهار تا شش پر هندسی است. نقوش بخش ميانی لوزی ها، گل و برگ ختایی، شاه عباسی درشت است و در زمينه اصلی فرش علاوه بر لوزی ها، نقوش خيالی هم چون سيمرغ و اژدها به چشم می خورد. از نقشهای رايج ديگر قاب قالی يا خشتی همراه با گل و گياه شيوع يافته و نقش محرابی منقوش به نقوش شکسته گياهی است. رنگ زمينه قالی های قفقاز سرخ آتشين، روناس، سرمهای، قهوهای، کرم سير بوده و اندازه رايج در آن ها قالی، قاليچه و کنارهای است.
از مناطق بافت قالی در قفقاز می توان شيروان و گنجه را نام برد. نقش محرابی رنگ شرابی در شيردان بافته می شود که در نوع خود بی نظير است. قبا نيز نام طرح قالی قفقازی و تلفيقی است از طرحهای قاب قالی و گل و گياه. در اين طرح معمولاً اشکال مربع و لوزی متصل به هم هستند و رنگ فيروزهای اين نوع بافته بسيار زيباست.
قالی، قاليچه و کنارهای با طرحها و رنگهای مشروحه فوق و در رج شمارهای 25-30 الی 45 (منظور از رج شمار تعداد گرههايی است که در 5/6 تا 7 سانتی متر از هر فرش وجود دارد. رج شمار 45 يعنی در هر 5/6 سانت (طول) فرش 45 گره موجود است). در استان اردبيل به اقتباس از طرحهای قفقازی توليد می شود. استان اردبيل يکی از مراکز قالی بافی از نوع متقارن (ترکی بافت) ايران است.
شهرها، روستاها و عشاير ایل شاهسون در بافت و تهيه قالی و قاليچه و کنارهای با نقوش هندسی و زينتی و سنتی محلی در دنيا مشهور و صاحب عنوان هستند. در دوره صفويان؛ قالی بافی در منطقه اردبيل با حمايت شاهان صفوی رشد چشمگيری داشته و امروزه نيز فرشهای ظريف و درشت با طرحهای لچک ترنج همراه با گل و گياه و بوته و نقوش شيوه یافته هندسی با طرحهای ايلاتی و طرحهای قفقازی، افشان از نوع گل و گياه و با استفاده از رنگهای تيره و روشن و با گره متقارن و با استفاده از تکنيک يک پود و دو پود تهيه می کنند.
معروفترين نقش بافته شده؛ طرح شيخ صفی الدين اردبيلی است که هم اکنون در يکی از موزههای انگلستان ويکتوريا آلبرت نگه داری می شود. مواد اولیه بافت قالی در اين منطقه همان الياف پشمی و پنبهای است که به فراوانی در خود استان توليد می شود. رجشمارهای 30 تا 80 در بافت قالی و استفاده از دارهای عمودی امروزه در اين استان متداول است. در روستاها و آبادی های استان نيز نقوش هندسی سنتی که با الهام از طرحها و نقشهای شيوه يافته ايلاتی و غالباً ترکيبی از نقوش هندسی ايرانی و قفقازی و با استفاده از رنگهای تيره و تند و رجشمار کم تر از 45 بافته می شود. از نشانههای بارز و آشکار بافتههای روستايی استان اردبيل در دست بافتهای جديد و امروزی وجود ريشههای بلند که به صورت ساده و يا گيس بافی شده در دو سر قالی است. سادهبافی گليم دو سر قالی حداقل 5 و حدبیش تر cm 20 است. بافت حاشیه مضاعف ساده در بخش عمودی و افقی قاليچه که در بعضی از اين حاشيهها نقوش گياهی يا حيوانی به صورت شکسته انتزاعی استفاده می شود، بلندی پرزها و درشتبافی و تراکم متوسط پرزها و وزن سنگين اين نوع قاليچهها از نشانههای بافت روستايی استان اردبيل است. رنگ آبی فیروزه ای، مسی و روناسی از ويژگی قاليچههای بافت اردبيل است که از رنگهای قفقازی گرفته شده است.
عشاير منطقه اردبیل از توليدات داخلی خودشان مثل پشم و پنبه و به لحاظ در دست نداشتن الياف مکانيکی مزيتهايی در سطح 18 الی 25 رج برای مصارف خودشان استفاده می کنند. بافت قالی های ايل شاهسون اساسا به منظور خودگردانی است که در بين ايلات به عنوان يک طرح معمول و در واقع الگوپذيری از مردان و زنان با تجربه ايل خصوصاً در زمينه نوع بافت و نوع طرح و رنگرزی است. طرحهای استفاده شده در مناطق عشايری استان اردبیل در بافت قالی، يک طرح شکسته به حالت انتزاعی و معمولاً ذهنی و بدون نقشه و با رنگهای تند و خشن در بافتها است که خود به دليل برخورد مستقيم ايلاتی با طبيعت اطراف خويش است. طرح و نقشه لچک ترنج از نوع لوزی و مثلث در وسط قالی و نقوش گل و گياه و بوته هندسی با استفاده از سه خط عمودی و افقی و مورب و نقوش حيوانی خصوصاً حيوانات اهلی و وحشی که در پيرامون زندگی ايلياتی وجود دارد است. رنگهای محدود و مورد استفاده در این قالی ها، رنگهای سرمهای، قرمز، سياه، خاکستری تيره و قهوهای سوخته است.
بافتهای عشاير بافتهای بلند و گوشتدار (پرز بلند) تمام پشم و با گروههای متقارن در پود يا يک پود است. بافت قاليچه به لحاظ کوچکی ابعاد و سبک بودن دستگاه در زمان نقل و انتقال متناسب با فرهنگ ايلاتی صورت می گیرد و شیرازه دست بافت از دو نوع گرد و حصيری در بافتهای عشايری متداول است. در حال حاضر در سطح استان و در مناطقی نظير شهرستان اردبيل، مشکينشهر و روستاهای اطراف آن قالی بافی از رواج خوبی برخوردار است. از ديگر نقوش کاربردی در فرش و قالی و قاليچه استان می توان به طرح قيچی، تک گل، ستاره، ريز ماهی، وان، هريس، زيرخاکی، کله موج، زرين قلم، قره باغ نيز اشاره کرد. لوازم مورد استفاده در بافت تمام بافتهها مانند هم است. قيچی، دفه (دفتين تا شانه)، قلاب، چاقو و دار که شامل کوجی و هاف است(کوجی برای زير و رو کردن تارها و عبور پود از بين آنها و هاف برای عوض کردن ورنی بافی ضرب در رج بعدی) مورد استفاده قرار می گیرد.
ورنی گليمی است فرش نما که بدون نقشه و به شکل ذهنی توسط زنان و دختران مناطق عشاير و روستايی استان اردبيل توليد می شود. در اين شيوه نخ پود به طرز خاصی به دور نخ تار می پیچد اما گره نمی خورد (حالتی بين فرش و گليم) و محصول به دست آمده گليمی يک روست و مانند ديگر گليم از دو روی آن نمی توان استفاده کرد. مواد اوليهای که جهت توليد ورنی به کار گرفته می شود؛ عبارت است از پود که از پشم و تار پود نازک که غالباً از نخ پنبهای تهيه می شود. در گذشته با توجه به معيشت عشاير مستقر در دشت مغان و ساير نقاط عشايرنشين پس از چيدن پشم گوسفندان در فصول مناسب آن ها را با دوکهای نخريسی سنتی ريسيده و سپس شست و شو می دادند و به روش بسيار ابتدايی با رنگهای شيميايی پست در خود منطقه رنگرزی می کردند. عموماً اين نوع رنگرزی از جنبه کيفی لطمه بزرگی به بازار و بازاريابی اين کالای هنری سنتی وارد می کرد.
مناطق مهم ورنی بافی استان اردبیل عبارتند از:
- قشلاقهای حسين حاجی لو، گبلو، ايمان قويسی، جليلو، بران عليا و سفلی، گوزللی از توابع اصلاندوز.
- محمدتقی کندی، قره آقاج، تولاچی، زيوه از توابع تازه کندانگوت شهرستان گرمی.
- روستاهای کوجنق، ساری خانلو، صاحب ديوان، بريخان از توابع شهرستان مشکينشهر.
- مناطق شهری مانند اصلاندوز مشکين شهر.
- مناطق حاشيهای و مهاجرنشين اطراف شهرستان اردبيل.
- منطقه مغان.
نقوشی که بر روی ورنی ها نقش می بندد،نشان گر محيط زيست و انعکاس آن در اذهان زنان و دختران ورنی باف است و نمودار ذهنی توانا و استعدادهای بالقوه فکری آنان است. بیش تر نقوش از اشکال حيوانات و وحوش منطقه تأثير پذيرفته و نقش عمده حيوانات عبارت است از: گوزن، آهو، سگ گله، بوقلمون، مرغ و خروس، گربه، مار، عقاب، گوسفند، ببر، شتر، روباه، شغال، طاووس و پرندگان محلی. رنگها الهام گرفته از طبيعت محيط بوده و با توجه به این که بیش تر ورنی ها در قشلاق بافته می شود، دختران و زنان با استفاده از رنگهای تند و ملايم و با نقش گلهای کوچک و زيبا در بافت ورن گونی خاطره ييلاق را در وجود خود زنده کرده است و جسم خشک و بی جان قشلاق را جان بخشيده و بهاری نو در گلستان کوچک خانه يا کومه خود پديد می آورند.
عمل توليد صرفاً خانگی بوده و ابزار آن دار و دفتين بوده و غالباً در همان اطاقی که خانوار عشایری، روستايی سکونت دارد؛ توليد صورت می گیرد. پژوهشگران معتقدند که ورنی (سوماک يا سوزنی) از منطقه قرهباغ در صد سال اخير در اثر روابط فرهنگی ايل و ترددهای عشيرهای به اين منطقه از ايران آورده شده است. البته اين نظر مورد شک و ترديد است. زيرا اين بافته در حال حاضر منحصر به اين منطقه از ايران است و بعيد نيست مبدأ و منشأ آن خود ايران باشد. ورنی های توليد استان اردبيل معمولاً در زمينه رنگهای لاکی، سرمهای، کرم، سفيد، پيازی، آبی روشن با نقش حيوانات در وسط و حاشيهای حداکثر به عرض20 در طرفين است. به طور معمول ورنی در همه اندازههای پشتی، پادری، قاليچه، کناره، مسند و قالی بر حسب نياز بازار توليد می شود .
جاجيم يکی از قدیمی ترین پارچههای دستباف ايران است که يکی از مراکز عمده توليد آن در استان اردبيل و مخصوصاً در روستاهای کناره رودخانه قزل اوزن در شهرستان خلخال (روستاهای نمهيل و برندق) است که تا سالهای نه چندان دور گذشته نيز متقاضيان و خواستاران زيادی داشته و امروزه نيز تعداد خريداران و علاقهمندان افزوده شده است. هر چند امروزه نيز در بسياری از مناطق روستايی و عشايری کشورمان توليد آن مرسوم و متداول است ولی مهم ترین مراکز توليد آن در استان اردبيل واقع شده است. دستگاه جاجيمبافی مانند دستگاه بافت گليم است و عملکرد آن نيز همانگونه است. البته دستگاه جاجيمبافی و گليمبافی و فرشبافی بين عشاير به صورت محلی است و شبيه دستگاههای جاجيمبافی و گليمبافی در روستاها يا شهرها نيست. دستگاههای جاجيمبافی در بين عشاير منطقه اردبیل به صورت افقی است و چلهکشی بين دو چوب که با فاصلهای مشخص از هم روی زمين قرار دارند، انجام می شود و کوجی(برای زير و رو کردن تارها) توسط سه چوب افقی که از بالا به هم متصل شدهاند، بر روی تارها قرار گرفته و تارها را زير و رو می کند و مانند گليم بافته می شود(توسط پودهای رنگی) و معمولاً گليم بافت ساده و سفيدی که ابتدای همه گليمها موجود است در همه جاجيمها موجود نيست و در اطراف آن نيز شيرازه پيچی وجود ندارد. در حقيقت جاجيم محصولی است مانند پارچه با بافت گليم.
مهم ترین مصرف جاجيم در گذشته به صورت استفاده از آن به عنوان روکرسی، اجاق قراقی(با دوختن جاجيم بر روی نمد به عنوان زيرانداز گرم در کناره اجاقهای عشاير استفاده می شد) مرسوم بوده است. در حال حاضر از جاجيم برای تهيه پشتی، کيف، ساک، رومبلی، روکش صندلی، روتختی و ...در ابعاد مختلف استفاده می شود. جاجيم به عنوان زيرانداز و با طرحهای هندسی زيبا متقاضيان فراوانی در بازارهای داخلی و خارجی دارد. مهم ترین مواد اوليه مصرفی در توليد جاجيم، نخ پشمی الوان است که ممکن است نخ پشمی به صورت رنگ شده از کارخانه ها خريداری و يا به شيوه سنتی در کارگاههای کوچک رنگرزی شده مورد استفاده قرار بگیرد.
جاجيم بافی بدون استثناء در تمامی نقاط شهری، روستايی و عشايری استان به صورت پراکنده بافته می شود و همه ی طرح و نقشه و نحوه ی بافت در همه جا يکسان است ولی روستاهای بخش رستم خلخال به علت بافت ظريف و زيبا با عرض 20 الی 30 سانتی متر و طول بيش از 40 متر و داشتن توليد زياد عمدهترين منطقه توليد جاجيم به شمار می روند.
استان اردبيل از جمله مناطق مهم گليمبافی ايران نیز به شمار می رود و گليمهای آن در دنيا مشهور و علاقهمندان و خواستاران داخلی و خارجی زيادی دارد. نقوش و رنگهای متنوع و طرحهای زيبا جلوهای خاص به گليمهای بافته شده در منطقه بخشيده است.
نقوش سنتی و اساطيری که در گليم سمبل نمادها و يا نشانههايی از خواست باطنی بافندگان و يا هر کدام از اين نقوش علاوه بر معانی و مفاهيم خاص خود و گذشته از جلوهنمايی در متن گليم می تواند بيان گر آرزوها و نيازهای مردمان ساکن مناطق توليد باشند. نحوه ی چلهکشی برای بافت گليم همان چلهکشی در جاجيم و قالی و ديگر بافتههاست و گليمها ساده بافت و دو رو است. يعنی پود يکی در ميان از ميان تارها (يکی زير يکی رو) عبور می کند و رج بعدی برعکس رج پیشین است. شيرازه پيچی به صورت متصل در کناره گليم انجام می شود و در ابتدا و انتهای بافت گليم، ساده بافی همراه با گره تزیينی ديده می شود. (شیرازه منفصل به صورت جدا تهيه می شود و در اطراف گليم دوخته می شود ولی شیرازه متصل همراه بافت بالا می آيد) نقوش سنتی رايج در گليمهای استان بیش تر نقش سماور، سينی،خرچنگ در متن گليم و گردونه مهر (چليپا) و نقش اژدها (که به غلط به اس اس معروف شده است) در حاشیه گليم است. گليمبافی گرچه کمک درآمدی برای معيشت خانوادههای اين مناطق است ولی از بعد معنوی تأثيرات روحی و روانی عميق در بافنده دارد. بافنده گليم يا هر هنرمند ديگری در واقع با کار هنری خود به يک آرامش باطنی و دست يافته و نيازهای درونی خويش را با ايجاد نقش و نگارهای رنگارنگ و مطابق با روحيات و سليقه خويش پاسخ می دهد.
امروزه بافندگان گليم در استان اردبیل کم تر از سليقه رنگی خود در بافت گليم استفاده می کنند. ارتباط شهرنشينان با روستایيان و هم چنين سفارش تجار آنان را مجبور می سازد بر خلاف ميل باطنی خود طرحها و رنگهای سفارشی مطابق با سليقههای شهرنشينان و تجار را ببافند.گليمبافی بدون استثناء در بیش تر مناطق روستايی و عشايری استان اردبیل رونق دارد و در حال حاضر شهرستان نمين و روستاهای تابعه آن از جمله دهستان عنبران و روستاهای بخش زهرا از توابع شهرستان گرمی (مغان) از مراکز عمده توليد گليم استان به شمار ميآيند.
محصولات چرمی از ديگر صنايع موجود در استان اردبیل به شمار می آیند. چرمينههای دستی که با بافتههای دستی مانند گليم و جاجيم تلفيق می شوند، در ساخت کيفها مورد استفاده قرار می گیرند.
مسند درخشانترين توليد دستی در استان اردبيل است که در سطح جهانی نيز از معروفيت خاصی برخوردار است. کانون اصلی بافت مسند در استان اردبيل دهستان عنبران در بخش نمين شهرستان اردبيل است. 90 درصد جمعيت سه هزار خانواری اين دهستان به بافت مسند می پردازند. کوهستانی بودن منطقه و نبود زمین های مستعد کشاورزی در اين دهستان بیش تر زنان، مردان و حتی کودکان روستايی را به بافت مسند در کارگاههای خانگی وا داشته است. هنرمندان اين منطقه از کودکی خلق نقشهای زيبا و ارزشمند را روی مسندهای نفيس می آموزند و بیش تر آن ها تا پايان عمر به آن می پردازند.
مسندهای توليدی عنبران در نقشههای زيبا بافته می شوند که از مهم ترین آن ها می توان به قزلگوز، بوته، شعله، نقشه گلدانی، نازنازی، قرهباغی، قاپاق و گانگال سه پايه اشاره کرد. استفاده از رنگهای گياهی در بافت مسندهای اين منطقه بر مرغوبيت و زيبايی مسند عنبران افزوده است. علاوه بر منطقه نمين، در شهرستان خلخال نيز مسندبافی رونق دارد. در اين منطقه گاه مسندهای بسيار نفيس ديده می شود که هنرمندان خلخالی آن را به صورت برجسته می بافند. کشورهای اروپايی به ويژه آلمان مشتاق خريد مسندهای توليدی اين منطقهاند و استان اردبيل میتواند نيازهای خريداران خارجی را تامين کند.
سفالگری در اين منطقه از سرزمين پهناور ايران نیز مانند ساير نقاط از رونق و رواج کهنی برخوردار است. در حال حاضر سه کارگاه سفالگری مشغول به فعاليت هستند يک کارگاه در شهرستان اردبيل و دو کارگاه ديگر در روستای انار از توابع شهرستان مشکينشهر. بنا به اظهار يکی از استاد کاران پير سفالگر، سفالگران منطقه؛ کوزه، خمره کرهگيری، گلدان، قلک و ... می ساختند. در ساخت سفال ابتدا گل رس را به صورت دوغاب آماده می کنند و سنگهای درشت را که تهنشين شده از آن جدا کرده و اجازه می دهند تا آب اضافی دوغاب تبخير شود و سپس گل را وسط دست و پا خوب ورز می دهند تا هيچگونه حباب هوايی در آن باقی نماند و به صورت چانههای گلی (با توجه به ظرف موردنظر برای ساخت) درست می کنند و با استفاده از چرخ سفالگری شروع به ساخت می کنند.
چرخ سفالگری عبارت است از يک دايره که توسط ميلهای عمودی به پدالی متصل است که توسط پا می چرخد و دايره بالا را می چرخاند و گاهی به جای پدال پایی از نيروی برق کمک می گيرند و گل بر روی اين دايره قرار می گیرد و با هنرمندی استاد هنرمند و ياری نيروی گريز از مرکز تبديل به اشياء و ظروفی می شود که در پشت هر یک فکر و حس هنرمند کاملاً مشهود است.
خراطی نیز از جمله صنایع با اهمیت استان اردبیل به شمار می رود. از ميان ساختههای سنتی استان اردبیل؛ خراطی دارای سابقه طولانی است و خراطان چیره دست در سطح شهر اردبيل به حرفه خراطی مشغول هستند. در اين هنر؛ ابتدا قطعه چوب موردنظر را با استفاده از تيشه بخاری و يا اره تا حد امکان به صورت استوانه درمی آورند. سپس مرکز تقريبی قاعدهها را مشخص می کنند و برای چرخاندن قطعه روی دستگاه خراطی از يک کمان با زه گوسفند استفاده می کنند که جنس چوب اين کمان از زبان گنجشک است. زه کمان را دوبار به دور قطعه می پيچند و قطعه را بين دو مرغک فلزی دستگاه خراطی قرار می دهند کمان در دست راست قرار دارد و قطعه در دست چپ و اين گونه قطعه تراش داده می شود .