واژه «توريسم» از دو بخش «تور» به معناي سفر، گشت، مسافرت، سياحت و "ايسم"، پسوندي كه اشاره به مكتب يا انديشهاي فلسفي، مذهبي، سياسي، ادبي و غيره دارد ترکیب یافته است. توريسم يعني مكتبي كه پايه فكري آن سياحت و گردشگري است (آكسفورد، 1356:1989). در ادبيات فارسي واژهاي به همين معني (Tour)و با همين هجا و آوا وجود دارد، كه اینطور تلفظ ميشود (به فتح ط) به معني پيرامون سراي و يا طوران (به فتح ط) به معني پيرامون چيزي گرديدن، گرد بر چيزي گشتن است (فرهنگ دهخدا، 1375). در متون دینی «واژه» سَيْر (به فتح اول و سكون دوم) در فرهنگ قرآن به معناي راه افتادن است.
اولین نوشتهها راجع به گردشگری در دایرهالمعارف گردشگری و مسافرت، بر ابعاد تاریخی این پدیده تمرکز داشتهاند (بریجز، 1959: 125). با گذشت زمان، معانی رایج و حرفهای گردشگری تغییر یافته است. تعاريف عمدتاً مبتنی بر جنبه اقتصادی گردشگری نیز از دهه 1970 رواج زیادی یافته است. با این حال در معاني اخير، گردشگری مفهومي كاملاً وسيعتر را پوشش ميدهد.
گردشگری ؛ صاحبنظران، محققان و مجامع علمی – تحقیقاتی بینالمللی، تعریف سازمان جهانی گردشگری را پذیرفته و آن را به رسمیت شناختهاند: "تمام مسافرتهایی که منجر به اقامت حداقل یک شبه در مقصد شود، اما مدت زمان دور بودن از منزل نباید بیش از یکسال متوالي باشد." WTO, 1995))
گردشگر ؛ فردی كه براي مدت زماني، دست كم يك شب و كمتر از يك سال متوالي، به كشوري غير از وطن يا محل سكونت معمولي خود مسافرت ميكند و هدف او كار كردن و كسب درآمد نيست (سازمان جهانی گردشگري)
فراقت ؛ اوقات فراغت یعنی آن بخشی از زمان بیداری که انسان از تعهدات شغلی و کار مولد آزاد است و به طور دلخواه به استراحت، ترمیم قوا و رفع خستگی جسمی و روحی میپردازد (کاظمی، 1385: 23 و 22)
• تعاريف گردشگری از دیدگاه صاحب نظران
در اینجا تعاریف مختلف گردشگر (Tourism) از دیدگاه صاحب نظران این حوزه ارائه شده است.
تعاريف مختلف گردشگری و نقاط ضعف و قوت آنها
نويسنده
|
تعريف گردشگري
|
شرح
|
مك كين (1977)
|
يك تمايل ژرف و گسترده انساني براي شناخت ديگران از طريق برخورد متقابلي كه ما طي آن خودمان را ميشناسيم. يك جستجو و يك سير و سلوك براي ديدن و شايد درک كلي سرزمينهاي قابل سكونت زمين
|
گردشگري به مثابه يك كنش مثبت براي تحقق خويشتن و خود شكوفايي
|
جعفري (1977)
|
مطالعه بشر دور از محل سكونت معمولياش، همچنين دور از صنعتي كه به نيازهايش پاسخ ميدهد و اثراتي كه گردشگر و صنعت گردشگري بر محيط فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و فيزيكي ميزبان دارد
|
اگرچه استفاده از لفظ «بشر» منسوخ شده اما نبايد ما را از سودمندي اين تعريف غافل كند
|
ماتيسون و وال(1982)
|
يك پديدة چند عاملي كه حركت از محل اقامت معمول و ماندن در آن جا را شامل ميشود؛ مقايسة عناصر پويا و ايستا و نتايج آنها
|
رويكردي سودمند، اما بسيار گسترده و كلي. آيا گردشگري يك پديده است؟
|
پيرس (1982)
|
گردشگري ميتواند تركيبي از عناصر نسبتاً مرتبط صنعتي باشد كه از حركت مردم از محل سكونت و ماندن در مكانهاي دور از محل اقامت ناشي ميشود. گردشگري در اساس يك پديده مرتبط با جوامع فراغتي است.
|
يك تعريف بلا استفاده، اما مؤثر كه ميزان اثرات را مشخص نميكند
|
مورفي (1985)
|
مجموعة مسافرتهاي افراد به سوي مكانهاي مورد نظر با طول مدت مشخص، تركيبي از تفريح و تجارت
|
بر هدف سفر متمركز شده است
|
اوري (1990)
|
مصرف كالا و خدمات در مسافرت؛ مصرف ابژههاي مادي و غير مادي به دليل احساس مطبوع و تجربة خوشايند آن در مقابل زندگي روزمره
|
تأكيد بر مصرف به مثابه نوعي از پست مدرن؛ اروپاگرايي
|
دين (1991)
|
تجربه مكان براي گردشگر و تجربة ديگران براي ميزبان
|
تأكيد بر تجربه متقابل براي ميهمان و ميزبان
|
ليير (1995)
|
آرا و نظرات افراد در مورد اين كه كجا بروند، چه كاري بكنند يا نكنند و چگونه با بقيه ارتباط برقرار كنند
|
تعريف گردشگري بر اساس رفتار آنها و تعامل با محيطهاي روانشناختي
|
ميدلتون (1998)
|
گردشگري بازار است؛ خواست جمعي و الگوهاي مصرف بازديد كنندگان براي يك طيف گسترده از توليدات مرتبط با مسافرت را بازتاب ميدهد
|
تأكيد بر تجارت و گردشگر به مثابه مشتري؛ در شناخت اثرات شكست ميخورد
|
منبع: http://tourismroham.com